Thursday 9 July 2015

طغیان عقل

دیگه قصه هاتو گوش نمی کنم
برای شنیدنشون ازت خواهش نمی کنم
دیگه آغوش گرمتو نمی خوام
اصلا دیگه حتی باهات راه نمیام
تقصیر خودم بود که بهت نزدیک شدم
از اول شک داشتم ولی منکر تردیدم شدم
از همه نابینا تر من بودم
از همه دیونه تر من بودم
اون لحظه ای که ازش می ترسیدم اینجاست
دورانی که پر از حس درد و تنهایی هاست
همین خواست تو بود یا چیز دیگه؟
اینا همه بازی بود؟ بازی بودن با همدیگه

© All rights reserved

No comments: