Sunday 23 February 2014

نقد کتاب - خاطرات شازده حمام

خاطرات شازده حمام
دکتر محمد حسین پاپلی یزدی
1390 ،چاپ پنجم
انتشارات پاپلی

کتاب خاطرات شازده حمام مجموعه ای از خاطرات کودکی دکتر پاپلی است که به بررسی اوضاع اجتماعی شهر یزد در سالهای 1330 تا 1340 می پردازد. کتاب اثری ادبی نیست ولی شیوه نگارش، ساده، صادقانه و شیرین است، حتی خاطرات تلخ آن! گویا در مقابل قصه گویی چیره دست نشسته ای و او با بیان خاطراتش تو را نیز  وادار به مرور گذشته می سازد. خود مولف می گوید که در کودکی داستان امیرارسلان نامدار و بعدها هم داستان ده نفر قزلباش را برای کسانی که قادر به خواندن کتاب نبوده اند می خوانده. استکانی چای و گاهی هم کاسه ای ماقوت با شیره دست مزد او بوده. چه حقیقت تلخی است که مزد داستان سرایی هنوزهم به همان نسبت ناچیز است، ولی خب همه چیز را نمی شود با معادل مادی آن سنجید. تبحر نویسنده در فن داستان سرایی، مسلما بی تاثیر از داستان هایی که می خوانده، نیست و شاید رشد این توانایی را نیز بتوان جز مزد داستان هایی که برای دیگران می خوانده دانست

از خصوصیات داستان می شود از جذابیت آن برای نسل های متفاوت نام برد، بخصوص برای کسانی که دورانی که خاطرات بر اساس آنها نوشته شده را تجربه کرده اند. مثلا حوادثی که در کنار یادگیری خواندن و نوشتن در مکتب خانه اتفاق می افتاده.  نحوه نگارش کتاب بسیار ساده و قابل درک است و تجسم دوران گذشته را ممکن می سازد. توجه به جزئیات مثل قیمت دقیق اقلام (نان یزدی خوب به قیمت یک ریال)، مدت زمانی مسافرت با شتر یا نحوه ی طبقه بندی اجتماعی (در ترتیب نشاندن بچه ها در مکتب خانه و یا مکان قرار گرفتن خانه ها در بالا و پایین محلات قبل از لوله کشی آب و استفاده ازظروف مخصوص برای قشر مرفه در حمام های عمومی) کتاب را از بُعد پژوهشی هم مهم می سازد.  اطلاع یافتن از شیوه های معمول زندگی روزمره که در کتاب به تجسم کشیده شده نه تنها برای محققان مفید است بلکه برای افراد عادی هم می تواند حائز اهمیت باشد

داستان از شیوه های استفاده بهینه از منابع و روش های سنتی بازیافت می گوید و به نبود زباله و وجود چاه چهل گز (پیت) اشاره می کند که خاک و خاشاک خانه را در آن می ریختند. وفتی این بخش را می خواندم یادم آمد که در دوران کودکی وقتی برای دیدن پدربزرگ و مادربزرگم به مشهد می رفتم، سینی پوست خریزه در داخل سطل زباله خالی نمی شد بلکه دم در خانه گذاشته می شد چون کسانی بودند که ته پوست ها را می تراشیدند و پوست و تخمه ها را هم برای حیواناتشان می بردند. در جای دیگری از کتاب در مورد "کناسی ها" نوشته شده که پولی بابت تخلیه چاه توالت به صاحب خانه می دادند. چاه را تخلیه می کردند و فاضلاب داخل چاه را در کنار کوچه می گذاشتند تا آب آن تبخیر شود و سپس آنها را با خاک و خاشاک قاطی می کردند و بار شتر می کردند و به کشاورزان می فروختند

به مقاومت در برابر استفاده از تکنولوژی، مثلا ماشین لباس شویی که خیلی ها آنرا نجس می خواندند، نیز اشاره شده. البته این طرز فکر مختص گذشته نیست، چند سال پیش در انگلستان از هموطنی که پای ماشین لباس شویی نشسته بود و شسته شدن لباس ها را نگاه می کرد پرسیدم چکار می کنی، گفت می خواهم ببینم این برنامه چند دور آب کشی دارد تا حساب کنم آیا نیازی به آب کشی لباسها بعد از اینکه آنها را از ماشین بیرون آوردم هست یا نه

کتاب خاطرات هولناکی چون شکنجه دختری که گمان برده می شده که حامله است (توسط افراد خانواده)، تنبیه شاگردی که با دست چپ می نوشته (توسط معلم کلاس) یا دختر بچه ی 9 - 10 ساله ای که به ازدواج با مردی 70 ساله متاهل مجبور شده  (توسط افراد خانواده)، ظلم بخصوص ظلم در زیر بیرق دلسوزی را به وضوح به نمایش می گذارد. ستمی که مشکل بشود
آن را فراموش کرد و یا آن را به جهل افراد بخشید  

یکی از زیباترین و در عین حال غمگین ترین بخش های کتاب مبحثی است بنام فایده گاو که به انشای هم کلاسی های نگارنده در کلاس چهارم ابتدایی می پردازد "گاو حیوان پر فایده ای است. خیلی کار می کند اما نه به اندازه ی پدر ما. معلم خندید، قاه قاه خندید. اکبر آقا پسر حاج تاجر هم خندید ولی هیچ یک از بچه های دیگر کلاس نخندیدند". ص 104

از دیگر نکات دوست داشتنی کتاب، اشاره به کلمات قدیمی و توضیحات پیرامون آنها بود
بنا به توضیحات دکتر پاپلی گازرگاه = محله های مخصوص برای رختشویی که گاهی به آن کتک گاه هم گفته می شده. کتک گاه که لباسهای سنگین را به کمثل پالتو، عبا و یا پتو را به کمک اشنو(ماده گیاهی پاک کننده) و گاهی صابون و کتکهای چوبی سنگین می شستند" . یاد صحبت های دکتر ب افتادم که چند بار توضیح داده بود که در پیدایش لغات جدید بهترین کلمات را خود مردم باب می کردند و کلمه پیاده رو را مثال می آورد

در پایان به نکته ای اشاره می کنم که در کتاب آمده: "هر کس را زر در ترازوست زور در بازوست". با وجود همه تحولات در ایران متاسفانه هنوز هم که هنوزه رابطه مستقیم زر و زور مصداق عینی دارد و هر روز هم این ارتباط تنگ تر می شود. شاید امید به بهبودی اوضاع ، توهمی بیش نباشد ولی باز هم امیدواریم که یاد بگیریم که ارزش ها را نمی شود و نباید با زر سنجید



© All rights reserved

No comments: