Sunday 29 December 2013

مست عشق

 خواب بعد از ظهر در بسترش آرامیده بود
  حس خماری لابلای موج موهایش، مماس بر بالشت
خیمه زده بود  
نگاهش می کردم و بی صبرانه منتظر باز شدن چشمانش بودم
چقدر دلم می خواست بیدارش کنم
تا تبخیر خواب در نگاهش را شاهد باشم
...
کاش می دانست 
حضورش مسکنی است که به تسکین آن معتاد ام



© All rights reserved

No comments: