Monday 28 November 2011

دلداری دادن عطار

اون شب هم بعد از اینکه از مهمونی برگشتیم از کثرت معمول نصایح دوستان منگ بودم. شک و شبهه خودم در صلاح راهی که انتخاب کرده بودم به اندازه کافی فکرم را درگیر کرده بود، نمک پاشی دوستان مسلما کمک نمی کرد. البته مطمئن هستم که اطرافیان از روی خیرخواهی مرا به بازگشت به تدریس در دانشگاه و یا اشتغال به داروسازی ترغیب می کردند. به قولی "دوست آنست که بگریاند نه آنگه بخنداند"! ولی مطلبی که دوستان دقت نمی کردند آرامش و خوشحالیی بود که قدم گذاشتن در راه نویسندگی برایم به ارمغان آورده بود و گرچه از شغلم استعفا داده بودم ولی بی کارهم نبودم 

به هر حال آنشب پر از احساس گناه از اتلاف وقت و راه مستقیم را به صورت زیگ زاگ پیمودن مهمان ملکه بی خوابی ها بودم. تصمیم گرفتم کمی کتاب بخوانم. بدون هدف دست انداختم و اولین کتابی که بدستم آمد (کتاب منطق الطیر عطار) برداشتم و مشغول خواندن شدم

به نکاتی در مقدمه کتاب (بتصحیح و مقدمه دکتر جواد مشکور) برخوردم که من را با خودم آشتی داد. دریافتم که در مسیر زندگی راه مستقیم و غیر مستقیم معنی ندارد. بخش عظیمی از منطق، درک، خواسته ها و برداشت های اکتسابی مدیون تجارب زندگی و راهی است که پیموده شده. انتخاب شاهراهی عریض یا کوره راهی پر پیچ و خم مهم نیست. مهم به پیش رفتن است

******

 پیشه شیخ فرید الدین عطار نیشابوری شاعری که هنر خود را وسیله ارتزاق خود نساخت، عطاری بوده. عطار در آن روزگار کسی را می گفتند که اصناف داروها را بفروشد یا بسازد، داروساز کنونی. وی افکار و عرفان خود را در قالب نظم و نثر به رایگان در اختیار همگان می گذاشته

 عطار در خسرونامه می گوید

بمن گفت ای بمعنی عالم افروز     چنین مشغول طب گشتی شب و روز
طب از بهر تن هر ناتوان است      ولیکن شعر و حکمت قوت جان است

و بعد اشاره به کتاب قانون شیخ الرئیس ابوعلی سینا در علم طب کرده می گوید

 اگر چه طب بقانون است اما       اشارت است در شعر و معما

 و باز در ناصر خسرو می گوید که نظم مصیبت نامه و الهی نامه (مثنویات عطار در تصوف) را در داروخانه آغاز کرده

مصیبت نامه کاندوه نهانست         الهی نامه کاسرار عیانست
بداروخانه کردم هر دو آغاز         چه گویم زود رستم زین و آن باز
بداروخانه پانصد شخص بودند     که در هر روز نبضم می نمودند

******

 احساس آرامش کردم. هیچ کسی بهتر از عطار نمی توانست چشم مرا بروی واقعیت باز کند. به تصمیم اعتماد کردم و راهم را باور

ممنون عطار جان 


© All rights reserved

2 comments:

zari said...

واقعا جالبه که این تصمیم رو گرفتید . من تصور میکردم در کنار شغل اصلیتون به نویسندگی مشغول هستید . نمیدونستم استعفا دادید. واقعا گرفتن همین تصمیم بزرگی جرات و ایمان زیادی میخواد.امیدوارم بهترین راه رو انتخاب کرده باشید و همیشه براتون آرامش به ارمغان بیاره

میزانتروپ said...

شهامت ت ستودنی است بانو!