Wednesday 29 September 2010

قلم دلنشین فروغ فرخزاد

شعرهای فروغ این روزا بیشتر از همیشه به دلم میشینه، نشستن که نه، به دلم چنگ میزنه. چه زیبا مینوشته و چه پرقدرت! این شعر رو که می خواندم با خودم فکر کردم که اینو فقط ننوشته، انگار فلز احساس رو تو کوره درد تف داده و ذوب شدۀ تالم رو با قالب سوز فرم بخشیده. شعر رنگ حزن داره و بوی اندوه، با این حال از لطافت هم بی بهره نیست

رها شده، رها شده، چون لاشه ای بر آب"
به سوی سهمناک ترین صخره پیش می رفتم
به سوی ژرف ترین غارهای دریایی
و گوشتخوارترین ماهیان
و مهره های نازک پشتم
"از حس مرگ تیر کشیدند
فروغ فرخزاد


© All rights reserved

2 comments:

zari said...

بازم خیلی زیبا. ولی من میگم قلم خود تو خیلی زیباست به جملاتت دقت میکنم. آدم فکر میکنه تو هم شاعری

Shahireh said...

هورا!!!!!!!!!!!!!!!!!!!

کلی شرمنده شدیم زری جان
:)))
ممنون