Wednesday 7 July 2010

اینو میگن عشق به میهن + شجاعت، درایت وابتکار در بیان آن

Dr Mohammed Mossadegh
Originally uploaded by
Shahireh


بالاخره بعد از مدتها کمی وقت شد، یا شاید کمی حوصله کردم و رفتم سروقت ایمیلهایی که تولیست پیامها با حروف پررنگ مشخص شده بودند. خیلی ها رو با نگاه اسکن کردم و ازشون رد شدم. به ایمیلی دوستی رسیدم که متن پایین رو برام ارسال کرده بود. دیدم از این یکی نمیتونم سرسری بگذرم. دوست داشتم بدونم که متن رو اول بار کی نوشته. پاراگراف اول رو کپی کردم و دادم خدمت جستجوگر معروف، جناب گوگل و ایشون هم بعد از ثانیه ای تامل 902 صفحه ای را که این متن در آنها تکرار شده بود تحویل دادند. دیدم خیلی سخت میشه که منبع اصلی رو پیدا کرد ولی میتونم نهصد و سومین صفحه ای باشم که افتخار تکرار این داستان را داره. با تشکر از نویسنده حلقه اول این زنجیره

یاد ابرمرد تاریخ ایران گرامی باد
__________
متن زیر از نوشته های من نیست
مي گويند زماني که قرار بود دادگاه لاهه براي رسيدگي به دعاوي انگليس در ماجراي ملي شدن صنعت نفت تشکيل شود ، دکتر مصدق"
با هيات همراه زودتر از موقع به محل رفت . در حالي که پيشاپيش جاي نشستن همه ي شرکت کنندگان تعيين شده بود ، دکتر مصدق رفت و به نمايندگي هيات ايران روي صندلي نماينده انگلستان نشست . قبل از شروع جلسه ، يکي دو بار به دکتر مصدق گفتند که اينجا براي نماينده هيات انگليسي در نظر گرفته شده و جاي شما آن جاست ، اما پيرمرد توجهي نكرد و روي همان صندلي نشست .. جلسه داشت شروع مي شد و نماينده هيات انگليس روبروي دکتر مصدق منتظر ايستاده بود تا بلکه بلند شود و روي صندلي خويش بنشيند ، اما پيرمرد اصلاً نگاهش هم نمي کرد . جلسه شروع شد و قاضي رسيدگي کننده به مصدق رو کرد و گفت که شما جاي نماينده انگلستان نشسته ايد ، جاي شما آن جاست . کم کم ماجرا داشت پيچيده مي شد و بيخ پيدا ميكرد که مصدق بالاخره به صدا در آمد و گفت : شما فكر مي کنيد نمي دانيم صندلي ما کجاست و صندلي نماينده هيات انگليس کدام است ؟ نه جناب رييس ، خوب مي دانيم جايمان کدام است .. اما علت اينكه چند دقيقه اي روي صندلي دوستان نشستم به خاطر اين بود تا دوستان بدانند برجاي ديگران نشستن يعني چه ؟ او اضافه کرد که سال هاي سال است دولت انگلستان در سرزمين ما خيمه زده و کم کم يادشان رفته که جايشان اين جا نيست و ايران سرزمين آبا و اجدادي ماست نه سرزمين آنان ... سكوتي عميق فضاي دادگاه را احاطه كرده بود و دكتر مصدق بعد از پايان سخنانش كمي سكوت كرد و آرام بلند شد و به روي صندلي خويش قرار گرفت. با همين ابتکار و حرکت ، عجيب بود که تا انتهاي نشست ، فضاي جلسه تحت تاثير "مستقيم اين رفتار پيرمرد قرار گرفته بود و در نهايت نيز انگلستان محکوم شد

3 comments:

azade said...

salam duste aziz.kheli khube ke shoma in mataleb ro mizari tu webloget.kollan matalebe motenave va jalebie.mersi (behem sar bezan khoshhal misham)

Anonymous said...

آفرين و ممنون بخاطر اين اطلاعات خوب
و تشكر مجدد از نويسنده اول

Shahireh said...

ممنون دوستان گرامی

______
حتما زری جان
در کمال میل